جدول جو
جدول جو

معنی مالش هادان - جستجوی لغت در جدول جو

مالش هادان
در لغت به معنی نوازش دادن و در اصطلاح کنایه از: تنبیه شدید
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
مالیدن، مشت مال دادن، کنایه از تنبیه کردن، برای مثال چنانت دهم مالش از تیغ تیز / که یا مرگ خواهی ز من یا گریز (نظامی۵ - ۸۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ شُ دَ)
مالیدن، مشتمال دادن. ورز دادن، گوشمال دادن. مجازات کردن. تنبیه کردن. تأدیب و سیاست کردن:
به موری دهد مالش نره شیر
کند پشه بر پیل جنگی دلیر.
فردوسی.
لشکر ما پس از نماز ایشان را مالش قوی دادند و تنی دویست را بکشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 585). اما ابوالفتح حاتمی را مالش باید داد که دروغ گفته است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 321). ذوالاذعار... دست درازیها می کرد و کیکاوس خواست تا او را مالش دهد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 42). و هیچکس ایشان را مالش نتوانست داد مگر اتابک چاولی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 141). عبداﷲ خطیب او راگفت اگر نه آنستی که تو هنوز خردی و این ادب نیاموخته ای ترا امروز مالشی دادمی که باز گفتندی (نوروزنامه). و او را مثال داد تا آن ترکمانان را مالش دهد. (زین الاخبار).
به کف راد دهی مال خویش را مالش
تراست مال مگر دشمن و تو دشمن مال.
سوزنی.
هرکه را مال هست و عقلش نیست
روزی آن مال مالشی دهدش.
عمادی شهریاری.
او را بینداختند و به تازیانه تأدیب و تعریک و مالش دادند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 346). خواست ابوبکر را نیز مالشی دهد. (ترجمه تاریخ یمینی). ماکان گفت تو به ری بنشین تا من بروم مالش ایشان بدهم داعی نشنید با پانصد مرد به آمل آمد. (تاریخ طبرستان).
داد مرا روزگار مالش دست جفا
با که توانم نمود مالش از این بیوفا.
خاقانی.
چنانت دهم مالش از تیغ تیز
که یا مرگ خواهی زمن یا گریز.
نظامی.
و رجوع به مالش شود
لغت نامه دهخدا
مالیدن، جزای عمل بدرا دادن گوشمالی دادن: او را مالش دادم تا دیگر بهیچ مشتهی نکند. چنانت دهم مالش از تیغ تیز که یا مرگ خواهی زمن یا گریز. (نظامی آنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
((~. دَ))
مالیدن، تنبیه کردن
فرهنگ فارسی معین
مالیدن، تنبیه کردن، گوشمالی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
لفركٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
Rub
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
frotter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
wrijven
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
kusugua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
esfregar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
pocierać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
رگڑنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
ถู
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
לשפשף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
擦る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
摩擦
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
문지르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
reiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
ovuşturmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
menggosok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
ঘষা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
тереть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
strofinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
терти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
frotar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
रगड़ना
دیکشنری فارسی به هندی